شیوا فرازمند:یک آسمان بودم مرا پیدانکردند یک پنجره سمت نگاهم وا نکردند
❈۱❈
یک آسمان بودم مرا پیدانکردند
یک پنجره سمت نگاهم وا نکردند
می خواستند این جا بمیرم.. نا رفیقان!
این ظلم را در حق من حاشا نکردند!
❈۲❈
ابری شدم.. باران شدم.. طوفانی و خیس!
این ابر ها هم خوب با من تا نکردند
فرصت نکردم عشق را لبخند باشم
وقتی که حتی از خدا پروا نکردند
❈۳❈
دیری ست بر پای دلم زنجیر بستند
دیوانه ام می خوستند اما نکردند
پوسیده م در کنج این دیوار وحشت
یک آسما ن بودم مرا پیدا نکردند
کامنت ها