شیوا فرازمند:آمد به روح خالی من اضطراب داد بر انجماد ثانیه هایم شتاب داد
❈۱❈
آمد به روح خالی من اضطراب داد
بر انجماد ثانیه هایم شتاب داد
می خواستم که باز ببارد به روی من
اما کویر شد به نگاهم سراب داد
❈۲❈
یک صندلی..درخت! برایم حساب کرد!
در حیرتم چه وقت به دستم طناب داد؟!
من را به سمت چوبه ی دارم کشید و بعد
با قاه قاه خنده دلم را عذاب داد
❈۳❈
جسمم کشیده شد به سر دار لعنتی
آری چه خوب عشق مرا او جواب داد!
کامنت ها