شیون فومنی:اگر تو آمده بودی بهار می آمد بهار با همه ی برگ و بار می آمد
❈۱❈
اگر تو آمده بودی بهار می آمد
بهار با همه ی برگ و بار می آمد
گلوی زمزمه تَر می شد از ترانه ی رود
تَرَنُّمی به لبِ جویبار می آمد
❈۲❈
سپیده ای که پُر از پلکِ باز پنجره هاست
به صبح آیینه ها بی غبار می آمد
به من که هیچ ... به چشم کبودِ منتظران
سوادِ سایه ی آن تکسوار می آمد
❈۳❈
شکوفه بود و شکفتن به بانگ نوشانوش
دوباره آن عسلی روزگار می آمد
زمان به کامِ دلِ سرخوشان میان می بست
زمانه با دل عاشق کنار می آمد
❈۴❈
به شادیِ رخِ گُل جامه ی سیاه دگر
کجا به چلچله ی سوگوار می آمد
پیاله وار شب و روزِ تردماغی را
دل شکسته ی ما هم به کارمی آمد
❈۵❈
به چادری که زمین از بهانه می گسترد
نبات بارشِ توت از سه تار می آمد
درخت مصرع سبزی بلندبالا بود
به شعرِ قُمریِ صحرا تبار می آمد
❈۶❈
هِزار شاخه غزل چون انار گُل می کرد
به هَمسُراییِ شیون هَزار می آمد
کامنت ها