شیون فومنی:تو، قرص ماهی شکسته،دراشکم؛این برکه واره من ، تشنه ترشاهماهی! می نوشمت پاره پاره
❈۱❈
تو، قرص ماهی شکسته،دراشکم؛این برکه واره
من ، تشنه ترشاهماهی! می نوشمت پاره پاره
ازشورمرجانی آب تا نقره ی نان مهتاب
هرپاره ازتو صدایی درمن، صدفگون اشاره
❈۲❈
تا من بتابم صدا را پاشیده ای واژه ها را
برمخمل ابری شب،چون خُرده ریز ستاره
می یابمت خانگی ترهمخانه ی چشم مادر
پیراهنٍ شُسته ی گُل بر ریسمانٍ نظاره
❈۳❈
بذر بلورم دریغا درخاک دستانت، امّا
باران چه خواهد سرودن دردفترٍسنگ خاره!
ای عشقٍ هنگامه پیشه، دستی برآور چو تیشه
زخمی! به سنگِ تنم زن، تا وارهم چون شراره
❈۴❈
دست من این شاخه ی تر،این سرکش نوبرآور
بگذار خاطر نیارد، پاییز خود را دوباره
گفتی:چه تعبیرت ازمن؟ گفتم که: درشعر ((شیون))
ازآن نخستین فراموش تا آخرین یاد واره!!
کامنت ها