شیون فومنی:عشق آمد و آفتابی ام کرد بااین همه ابر، آبی ام کرد
❈۱❈
عشق آمد و آفتابی ام کرد
بااین همه ابر، آبی ام کرد
ازمردم چشم او بپرسید
بیمارِ که رختخوابی ام کرد؟
❈۲❈
درمن همه موج بی تکان بود
آشوبِ دل انقلابی ام کرد
ازدشنه وزخم می سرودم
چون کهنه سبو، شرابی ام کرد
❈۳❈
تُندابِ جنون به خونم آمیخت
ازشورعطش، سرابی ام کرد
هردم به شکستن دُرستی
آباد ازاین خرابی ام کرد
❈۴❈
تابید به انجمادِ روحم
صد آینه آفتابی ام کرد
کامنت ها