گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سهراب سپهری:از شب ریشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ریختم. بی پروا بودم : دریچه ام را به سنگ گشو...

از شب ریشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ریختم.
بی پروا بودم : دریچه ام را به سنگ گشودم.
❈۱❈
مغاک جنبش را زیستم. هشیاری ام شب را نشکافت، روشنی ام روشن نکرد:
من ترا زیستم، شتاب دور دست! رها کردم، تا ریزش نور ، شب را بر رفتارم بلغزاند.
بیداری ام سر بسته ماند : من خابگرد راه تماشا بودم.
و همیشه کسی از باغ آمد ، و مرا نوبر وحشت هدیه کرد.
و همیشه خوشه چینی از راهم گذشت ، و کنار من خوشه راز از دستش لغزید.
و همیشه من ماندم و تاریک بزرگ ، من ماندم و همهمه آفتاب.
❈۲❈
و از سفر آفتاب، سرشار از تاریکی نور آمده ام: سایه تر شده ام
وسایه وار بر لب روشنی ایستاده ام. شب می شکافد ، لبخند می شکفد، زمین بیدار می شود.
❈۳❈
صبح از سفال آسمان می تراود. و شاخه شبانه اندیشه من بر پرتگاه زمان خم می شود.

فایل صوتی آوار آفتاب آوای گیاه

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها