گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سهراب سپهری:آبی بلند را می اندیشم ، و هیاهوی سبز پایین را. ترسان از سایه خویش ، به نی زار آمده ام.

آبی بلند را می اندیشم ، و هیاهوی سبز پایین را.
ترسان از سایه خویش ، به نی زار آمده ام.
تهی بالا را می ترساند ، و خنجر برگ ها به روان فرو می رود.
دشمنی کو ، تا مرا از من برکند ؟
❈۱❈
نفرین به زیست : تپش کور ! دچار بودن گشتم ، و شبیخونی بود. نفرین !
هستی مرا برچین ، ای ندانم چه خدایی موهوم! نیزه من ، مرمر بس تن را شکافت
❈۲❈
و چه سود ، که این غم را نتواند سینه درید. نفرین به زیست : دلهره شیرین !
نیزه ام - یار بیراهه های خطر - را تن می شکنم.
صدای شکست ، در تهی حادثه می پیچد . نی ها بهم می ساید.
ترنم سبز می شکافد: نگاه زنی ، چون خوابی گوارا، به چشمانم می نشیند.
❈۳❈
ترس بی سلاح مرا از پا می فکند. من - نیزه دار کهن - آتش می شوم.
او - دشمن زیبا- شبنم نوازش می افشاند. دستم را می گیرد
و ما - دو مردم روزگاران کهن- می گذریم.
به نی ها تن می ساییم، و به لالایی سبزشان ، گهواره روان را نوسان می دهیم.
❈۴❈
آبی بلند ، خلوت ما را می آراید.

فایل صوتی آوار آفتاب خوابی در هیاهو

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها