سهراب سپهری:به روی شط وحشت برگی لرزانم، ریشه ات را بیاویز.
❈۱❈
به روی شط وحشت برگی لرزانم،
ریشه ات را بیاویز.
من از صداها گذشتم.
روشنی را رها کردم.
❈۲❈
رویای کلید از دستم افتاد.
کنار راه زمان دراز کشیدم.
ستاره ها در سردی رگ هایم لرزیدند.
خاک تپید.
❈۳❈
هوا موجی زد.
علف ها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند:
میان دو دست تمنایم روییدی،
در من تراویدی.
❈۴❈
آهنگ تاریک اندامت را شنیدم:
نه صدایم
و نه روشنی.
طنین تنهایی تو هستم،
❈۵❈
طنین تاریکی تو.
سکوتم را شنیدی:
بسان نسیمی از روی خودم برخواهم خاست،
درها را خواهم گشود،
❈۶❈
در شب جاویدان خواهم وزید.
چشمانت را گشودی :
شب در من فرود آمد.
کامنت ها