سهراب سپهری:عصر چند عدد سار
❈۱❈
عصر
چند عدد سار
دور شدند از مدار حافظه کاج.
نیکی جسمانی درخت بجا ماند.
❈۲❈
عطف اشراق روی شانه من ریخت.
حرف بزن، ای زن شبانه موعود!
زیر همین شاخه های عاطفی باد
کودکی ام را به دست من بسپار.
❈۳❈
در وسط این همیشه های سیاه
حرف بزن ، خواهر تکامل خوشرنگ!
خون مرا پر کن از ملایمت هوش .
نبض مرا روی زبری نفس عشق
❈۴❈
فاش کن.
روی زمین های محض
راه برو تا صفای باغ اساطیر.
در لبه فرصت تلالو انگور
❈۵❈
حرف بزن ، حوری تکلم بدوی !
حزن مرا در مصب دور عبادت
صاف کن.
در همه ماسه های شور کسالت
❈۶❈
حنجره آب را رواج بده.
بعد
دیشب شیرین پلک را
روی چمن های بی تموج ادراک
❈۷❈
پهن کن.
کامنت ها