سهراب سپهری:روزی که دانش لب آب زندگی می کرد،
❈۱❈
روزی که
دانش لب آب زندگی می کرد،
انسان
در تنبلی لطیف یک مرتع
❈۲❈
با فلسفه های لاجوردی خوش بود.
در سمت پرنده فکر می کرد.
با نبض درخت ، نبض او می زد.
مغلوب شرایط شقایق بود.
❈۳❈
مفهوم درشت شط
در قعر کلام او تلاطم داشت.
انسان
در متن عناصر
❈۴❈
می خوابید.
نزدیک طلوع ترس، بیدار
می شد.
اما گاهی
❈۵❈
آواز غریب رشد
در مفصل ترد لذت
می پیچید.
زانوی عروج
❈۶❈
خاکی می شد.
آن وقت
انگشت تکامل
در هندسه دقیق اندوه
❈۷❈
تنها می ماند.
کامنت ها