سهراب سپهری:در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب
❈۱❈
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل ز بال و پر سپید
لبهای جویبار
❈۲❈
لبریز موج زمزمه در بستر سپید
در هم دویده سایه و روشن.
لغزان میان خرمن دوده
شبتاب میفروزد در آذر سپید
❈۳❈
همپای رقص نازک نیزار
مرداب میگشاید چشم تر سپید.
خطی ز نور روی سیاهی است:
گویی بر آبنوس درخشد رز سپید
❈۴❈
دیوار سایهها شده ویران
دست نگاه در افق دور
کاخی بلند ساخته با مرمر سپید.
کامنت ها