گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سهراب سپهری:دنگ...، دنگ .... ساعت گیج زمان در شب عمر

❈۱❈
دنگ...، دنگ .... ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ. زهر این فکر که این دم گذر است
❈۲❈
می شود نقش به دیوار رگ هستی من. لحظه ام پر شده از لذت
یا به زنگار غمی آلوده است. لیک چون باید این دم گذرد،
❈۳❈
پس اگر می گریم گریه ام بی ثمر است.
و اگر می خندم خنده ام بیهوده است.
❈۴❈
دنگ...، دنگ .... لحظه ها می گذرد.
آنچه بگذشت ، نمی آید باز. قصه ای هست که هرگز دیگر
❈۵❈
نتواند شد آغاز. مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
بر لب سر زمان ماسیده است. تند برمی خیزم
❈۶❈
تا به دیوار همین لحظه که در آن همه چیز رنگ لذت دارد ، آویزم،
آنچه می ماند از این جهد به جای : خنده لحظه پنهان شده از چشمانم.
❈۷❈
و آنچه بر پیکر او می ماند: نقش انگشتانم.
دنگ... فرصتی از کف رفت.
❈۸❈
قصه ای گشت تمام. لحظه باید پی لحظه گذرد
تا که جان گیرد در فکر دوام، این دوامی که درون رگ من ریخته زهر،
❈۹❈
وا رهاینده از اندیشه من رشته حال وز رهی دور و دراز
داده پیوندم با فکر زوال. پرده ای می گذرد،
❈۱۰❈
پرده ای می آید: می رود نقش پی نقش دگر،
رنگ می لغزد بر رنگ. ساعت گیج زمان در شب عمر
❈۱۱❈
می زند پی در پی زنگ : دنگ...، دنگ ....
دنگ...

فایل صوتی مرگ رنگ دنگ...

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها