گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سهراب سپهری:در باغی رها شده بودم. نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید.

❈۱❈
در باغی رها شده بودم. نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید.
آیا من خود بدین باغ آمده بودم و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود؟
❈۲❈
هوای باغ از من می گذشت و شاخ و برگش در وجودم می لغزید.
آیا این باغ سایه روحی نبود
❈۳❈
که لحظه ای بر مرداب زندگی خم شده بود؟ ناگهان صدایی باغ را در خود جای داد،
صدایی که به هیچ شباهت داشت. گویی عطری خودش را در آیینه تماشا می کرد.
❈۴❈
همیشه از روزنه ای ناپیدا این صدا در تاریکی زندگی ام رها شده بود.
سرچشمه صدا گم بود: من ناگاه آمده بودم.
❈۵❈
خستگی در من نبود: راهی پیموده نشد.
آیا پیش از این زندگی ام فضایی دیگر داشت؟ ناگهان رنگی دمید:
❈۶❈
پیکری روی علف ها افتاده بود. انسانی که شباهت دوری با خود داشت.
باغ در ته چشمانش بود و جا پای صدا همراه تپش هایش.
❈۷❈
زندگی اش آهسته بود. وجودش بیخبری شفافم را آشفته بود.
وزشی برخاست دریچه ای بر خیرگی ام گشود:
❈۸❈
روشنی تندی به باغ آمد. باغ می پژمرد
و من به درون دریچه رها می شدم.

فایل صوتی زندگی خواب‌ها باغی در صدا

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها