گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سهراب سپهری:مرداب اتاقم کدر شده بود و من زمزمه خون را در رگ‌هایم می‌شنیدم.

❈۱❈
مرداب اتاقم کدر شده بود و من زمزمه خون را در رگ‌هایم می‌شنیدم.
زندگی‌ام در تاریکی ژرفی می‌‌گذشت. این تاریکی، طرح وجودم را روشن می‌کرد.
❈۲❈
در باز شد و او با فانوسش به درون وزید.
زیبایی رها شدهٔی بود و من دیده به راهش بودم:
❈۳❈
رویای بی‌شکل زندگی‌ام بود. عطری در چشمم زمزمه کرد.
رگ‌هایم از تپش افتاد. همه رشته‌هایی که مرا به من نشان می‌داد
❈۴❈
در شعله فانوسش سوخت: زمان در من نمی‌گذشت.
شور برهنهٔی بودم. او فانوسش را به فضا آویخت.
❈۵❈
مرا در روشن‌ها می‌جست. تار و پود اتاقم را پیمود
و به من ره نیافت. نسیمی شعله فانوس را نوشید.
❈۶❈
وزشی می‌گذشت و من در طرحی جا می‌گرفتم،
در تاریکی ژرف اتاقم پیدا می‌شدم. پیدا، برای که؟
❈۷❈
او دیگر نبود. آیا با روح تاریک اتاق آمیخت؟
عطری در گرمی رگ‌هایم جابه‌جا می‌شد. حس کردم با هستی گمشده‌اش مرا می‌نگرد
❈۸❈
و من چه بیهوده مکان را می‌کاوم: آنی گم شده بود.

فایل صوتی زندگی خواب‌ها لحظه گمشده

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها