گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سهراب سپهری:سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود:

❈۱❈
سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود:
می‌آمد، می‌رفت. می‌آمد، می‌رفت.
❈۲❈
و من روی شن‌های روشن بیابان تصویر خواب کوتاهم را می‌کشیدم،
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود و در هوایش زندگی‌ام آب شد.
❈۳❈
خوابی که چون پایان یافت من به پایان خودم رسیدم.
من تصویر خوابم را می‌کشیدم و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
❈۴❈
چه‌گونه می‌شد در رگ‌های بی‌فضای این تصویر همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویرم را کشیدم چیزی گم شده بود.
❈۵❈
روی خودم خم شد: حفرهٔی در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود
❈۶❈
و من کنار تصویر زنده خوابم بودم. تصویری که رگ‌هایش در ابدیت می‌تپید
و ریشه نگاهم در تار و پودش می‌سوخت. این‌بار
❈۷❈
هنگامی که سایه لنگر ساعت از روی تصویر جان گرفته من گذشت
بر شن‌های روشن بیابان چیزی نبود. فریاد زدم:
❈۸❈
تصویر را باز ده! و صدایم چون مشتی غبار فرو نشست.
سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود:
❈۹❈
می‌آمد، می‌رفت. می‌آمد، می‌رفت.
و نگاه انسانی به دنبالش می‌دوید.

فایل صوتی زندگی خواب‌ها یادبود

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها