سیاوش کسرایی:عشق من گردبادی است وحشی دختر دشت و آشفته کوه
❈۱❈
عشق من گردبادی است وحشی
دختر دشت و آشفته کوه
عشق من کولی بی قراری است
مست و آواره و راه پیما
❈۲❈
باد صحرا بود رهبر او
شب به روی کرانهای دریا
آتش افروزد و خسته افتد
شعله بر موج نیلی گریزان
❈۳❈
موج لغزان که آتش بگیرد
لیک او خفته بر ماسه نرم
روز بر راههای پر از مه
در نوردد دل جنگل سبز
❈۴❈
می سپارد شب رفته ای را
بر نگاه دل یک ستاره
می پرد همچو پروانه ای شاد
عشق من کولی بی قراری است
❈۵❈
هیچ مرزی نبیند قرارش
آهویی از بشرها رمیده است
نازنین است و زیبا فرارش
گر بماند به شهری بمیرد
❈۶❈
آب شیرین او تلخ گردد
گر بماند به گودال یک عشق
رود طغیانی بی سکونی است
هر دمش بستری تازه باید
❈۷❈
می نپاید به یک کوی و برزن
روزی او در برم خواهد آمد
بگذرد روزی از کشور من
روزی آن برهنه پای وحشی
❈۸❈
از شتابش بگیرد بر من
بادها داده اند این گواهی
روزی اید ز ره عشق کولی
پیچد اندر برم پای تا سر
❈۹❈
همچو موهای فرتوت جنگل
دور ساق چنار کهنسال
ککلی روی ما لانه سازد
من در آغوش او بشکفم باز
❈۱۰❈
مست گردم ز بوی تن او
مست یک خار خار بیابان
مست زیبایی کس نچیده
آشیان می کنم در بر مار
❈۱۱❈
چشم او قصه های یاد دارد
از غروبی که میرد بهدریا
راز تنشویی مه به مرداب
از اجاقی به جا مانده در دشت
❈۱۲❈
قصه چشمه های طلایی
گوید از شهر پایان عالم
کشور آفتاب و پرستو
گوید از مردمانی که آن دور
❈۱۳❈
پشت آن کوه آبی به رنجند
گوید از درد گسترده در راه
رنگ گلها که بوییده گوید
نام آن ها که بوسیده گوید
❈۱۴❈
گوید از رنگ هاییکه زیباست
گوید از رقص هایی که کرده
در شب عیش صحرانشینان
عشق من عشق ولگرد کولی
❈۱۵❈
دارد از ریشه های درختان
یک طلسم سیه روی سینه
هدیه ای می کند روز باران
سحر آن عشق و آوارگی هاست
❈۱۶❈
من گناه شب تلخ مستی
او گیاه بیابان و خودرو
هر دو آویز یک عشق کولی
هر دو گمراه یک راه بی بن
❈۱۷❈
می نشانیم خاری به پیوند
تا نژادی دورگ در سحرگاه
بشکفد روی یخهای یک دل
بر طبیعت زند نیش یک گل
❈۱۸❈
روی دامان پاک از گناهی
یک ستاره چکد اشک یک عشق
او نماند بسی در بر من
چون نخواهد که قهرم بیند
❈۱۹❈
چون نخواهم که قهرش بینم
می رود همره سایه ابر
سوی شهری که نامی ندارد
روز باران که بر جنگل خشک
❈۲۰❈
قطره های فراوان ببارد
در غروبی که از پشت نی زار
مرغ مرداب آوا برآرد
چشم من می دود روی راهش
❈۲۱❈
روی این جاده قهوه ای رنگ
در درون مه راز پرور
ناله چرخ چاهی بپیچید
ناله چرخ ارابه اوست
❈۲۲❈
چون نوای دلی پی شکسته
نغمه چرخ ارابه او
می تپد در همه نبض هستی
بشنوید از دلم چرخ چاه است
❈۲۳❈
کوبد آهنگ او سینه من
بشنوید این ز ارابه اوست
روزی اید وی و طی کند باز
سرزمین غبار آور دل
❈۲۴❈
رنگ گیرد رخ محو و تارش
پای گیرد در اید ز رویا
بادها داده اند این گواهی
در کف من طلسم سیاهی است
❈۲۵❈
یادگاری است از روز باران
ریشه ای از درختی است وحشی
ریشه عشق تلخ و تباهی است
دوست دارم طلسم سیاهم
❈۲۶❈
کامنت ها