سیاوش کسرایی:شهر از شادی شکفته و گل فریادها
❈۱❈
شهر از شادی شکفته و
گل فریادها
به هوا پرتاب می شود
پیاپی
❈۲❈
درها دهان و
پنجره ها آغوش
و آنگاه
هلهله دستها و دستمالهاست
❈۳❈
با گسستگی رشته مروارید نقل
بر شیب زمین
سلام و بوسه
هورا و همهمه
❈۴❈
و شور و شعر
شعر آزاد شعر مردمی
شهر به رقص ایستاده
در تبسم چراغان
❈۵❈
اما من
فشرده و دلتنگم
که عزیزانم را در کنار ندارم
شهیدانم را
❈۶❈
و تاجی بی سر
یا سری بی تاج را
تا نثار پایشان کنم
هدیه آن ایام رنج و
❈۷❈
شادی این دم
در بزم یاد شمایم
فشرده و دلتنگ
با شاخه گل یخ
❈۸❈
با شمع سوخته و
با شراب خون
کامنت ها