سیاوش کسرایی:آن شب به نیمه شب یک باره ریختند
❈۱❈
آن شب به نیمه شب
یک باره ریختند
شش نفر
کشتند
❈۲❈
دیدند هر چه بود
شکستند هر چه بود
چیزی نیافتند
آن گاه هفت تن
❈۳❈
از در برون شدند و چون اشک مادرم
در پرده سیاه شب و کوچه
گم شدند
اینک کنار پنجره تنهاست بیوه زن
❈۴❈
کامنت ها