سیاوش کسرایی:خاموشمان می خواهند و گمنام و از آن بتر بدنام
❈۱❈
خاموشمان می خواهند و گمنام
و از آن بتر بدنام
همان ای گلبانگ گلوبریده
خونت را فریاد کن
❈۲❈
بذر سرخ رویا را
بپاش
با زبان هزار قطره و
میندیش
❈۳❈
که شنونده ایت هست یا نه
که یاری خواهی خود یاری دهنده است
نمی خواهندت
پس خود را تکرار کن
❈۴❈
بسیار کن
در کردار همسرت به پاکدامنی
در رفتار فرزندت
به دانش جویی در سمت
❈۵❈
و در تلاش بارانت به همآوایی و همرایی
در خانه باش و
در کوچه
در سبزه میدان و آن سوی پل
❈۶❈
در مزرعه و یک شنبه بازار
در اعتصاب و عزای عاشورا
میان توده باش و در خلوت خویش
و به هر جای
❈۷❈
آن گویای گزنده باش که دشمنت نپسندد
و آن گاه
تصویر نامیرای تصورت را
زیاد کن
❈۸❈
زیاد کن
چندان که حضور غالب از آن تو باشد
تو
مرا در این دامنه سهم
❈۹❈
سخن با آن لب است که با دشمن
سخن نگفت و اینک
به تبسم بسنده کرده است
چه سود از به دلتنگی نشستن خاموش
❈۱۰❈
ای سنگ
صخره
فرو ریز تا آواری باشی
ممان
❈۱۱❈
بیدن سان دیواری حاجب دیروز و
فردا
دهان بگشا که
هنگامه فروکش و طغیان است و
❈۱۲❈
خروشی باید
اما
باریکه آبی به زلالی
بهتر
❈۱۳❈
که سکوتی به گرانباری فراموشی
با تندآبی آلوده
خاموشمان می خواهند و
فراموشمان می خواهند
❈۱۴❈
با شخنی اشاره ای و نگاهی
ای خسیس محبت
حتی به آهی
دشمن را بشکن
❈۱۵❈
ای دوست کاهل با دست من بتاب به یاری
شریان های گسسته را گرهی
که خون به بیهوده می رود
فریاد
❈۱۶❈
بر تو مباد
که در پاسداری نام دیروز
هم برین گنجینه بخسبی
زنهار
❈۱۷❈
جان ظرفی شایسته کن
خود از وظیفه لبالب و سر ریز می شود
بلندآوازگی
دویدن بر ریسمان بین قله هاست
❈۱۸❈
به روزگاری که خصم
از دو سوی در کمین نشسته است
بر زمین گام بردار
که خاک و خاکیان به هواداریت
❈۱۹❈
همواره سزاوارترند
کامنت ها