سیاوش کسرایی:تو چه خوش می خندی تو چه آسان و چه راحت می خندی ای مرد
❈۱❈
تو چه خوش می خندی
تو چه آسان و چه راحت می خندی ای مرد
تو چنان می خندی
که من آن کرم زده دندان را در دهنت می بینم
❈۲❈
هم چنین می بینم
که تکان می دهدت خنده بگسسته عنان
و تنت با همه فربهیش میلرزد
ای به هر آینه افتاده و تکرار شده
❈۳❈
دو شده ده شده صد نهصد ....و بسیار شده
تو چه می بینی ایا در من
سبب خنده چه می بینی در کار من و پیکر من
منم اینک مردی زخم به تن
❈۴❈
آرزوهای بلندش همه گردیده هوار
نه فرومانده به گل
نه برافراخته قد
گر تکاپوست به بیرون شدن از گنداب است
❈۵❈
نه برافروختن مشعل خورشید به شب
این مرا دردی پیچاننده است
و تو می خندی بر تابم و می لرزاند گریه مرا
کامنت ها