سیاوش کسرایی:نا خوانده میهمان اینک ز گرد راه رسیده است و از قضا
❈۱❈
نا خوانده میهمان
اینک ز گرد راه رسیده است و از قضا
دسته کلید مادر من گمشده است باز
در خانه های و هوی است
❈۲❈
نه گل به روی میز
نه خاک و خل ز درگه و دیوار روفته است
در گنجه مانده شربت و نقل و گلابدان
قفل است گنجه ها
❈۳❈
هر کس به حاجتی
بگرفته راه خانه همسایه ای به پیش
بیهوده می دوند
بیهوده می روند ز دالان به پشت بام
❈۴❈
بیهوده می کنند به هم چهره ها دژم
بیهوده می زنند به هم حرف ها درشت
چشمت کجاست مادراک بی حواس من
آخر کلیدها
❈۵❈
آویز حلقه های النگوی دست توست
کامنت ها