سیاوش کسرایی:ما را سر گلیم نشاندند وز ابتدا گفتند پا درازتر از آن مبادتان
❈۱❈
ما را سر گلیم نشاندند وز ابتدا
گفتند پا درازتر از آن مبادتان
آن روز این گلیم
بر ما چو باغ بود
❈۲❈
بر ما چو بیشه بود
بر ما زمین بی بدلی بود کاندر آن
کاخ شگفت خردی ما سر کشیده بود
آری بر این سیاه گلیمی که یک زمان
❈۳❈
آن را به نام بخت به ما هدیه کرده اند
ما شاد بوده ایم
در جست و خیز و بازی خود تا کناره ها
آزاد بوده ایم
❈۴❈
بیرون از این گلیم کسان گرم کار خویش
وندر میانه ما
غافل ز هست و نیست
سر گرم پای کوبی و فریاد بوده ایم
❈۵❈
اینک براین گلیم
ما کودکان غافل دیروزه نیستیم
برما بسی زمان
هر چند بی شتاب و دل آزار رفته است
❈۶❈
آری بر این گلیم
ما رشد کرده ایم
ما قد کشیده ایم
ما ریشه برده ایم به خاک سیاه و سخت
❈۷❈
وین بخت جامه بر تن ما کوته آمده است
اینک شما کسان
خیزید چاره را
تا نشکنیم زیر قدم باغ فرشتان
❈۸❈
بر راه ما گلیم زمان را بگسترید
کامنت ها