سیاوش کسرایی:نه نه نمی تواند باران کز جای برکنی
❈۱❈
نه نه نمی تواند باران
کز جای برکنی
یا بر تن زمین
با تار و پود سست
❈۲❈
پیراهنی ز پوشش رویینه بر تنی
با دانه دانه های پرکنده
با ریزشی سبک
با خاکه بارشی که نه پی گیر
❈۳❈
نه نه نمی توانی باران
هرگز نمی توان
باران ! تو را سزد
کاندر گذار عشق دو عاشق
❈۴❈
در راه برگ پوش
حرف نگفته باشی و نجوای همدلی
باران ! تو را سزد
کز من ملال دوری یک دوست کم کنی
❈۵❈
می ایدت همین که بشویی
گرمای خون
از تیغ چاقویی که بریده است
نای نحیف مرغک خوشخوان کنار سنگ
❈۶❈
یا برکنی به بام
آشفته ککلی ز علف های هرزه روی
اما نمی توانی زیر و زبر کنی
نه نه نمی توانی زین بیشتر کنی
❈۷❈
این سنگ و صخره های سقط را
سیلی درشت باید و انبوه
سیلی مهیب خاسته از کوه
کامنت ها