سیاوش کسرایی:صبح شسته رفته بود و جاده دره های نیم خفته را
❈۱❈
صبح شسته رفته بود و جاده
دره های نیم خفته را
روی دوش می کشید
تا بلند آبی افق
❈۲❈
ابرها گشوده بادبان
پشت سر نهاده آشیان کوه
پر کشان
مقصد گریزشان جزیره پریده رنگ ماه
❈۳❈
بحر
فرش نیل تاب
با لبی نهان و پیچ پیچی به جان
مرغ ها به جانش اوفتاده در چرا
❈۴❈
سبز سبز
خاک و آسمان
ضربه تبر شنیده می شد از نهفت بیشه زار
باد
❈۵❈
گاهواره بسته بر کبوده ها
می دوید خوش خوشک سبک ز روی شاخه ها
آن زمان که آفتاب
تیغ می کشید
❈۶❈
تا کلاه برق پوش قله را به سوی دره کج کند
من شکوه این سپیده را
با سرود نامت ای ستوده می شکافتم
روی واژه های شبنم شبانه
❈۷❈
می شتافتم
کامنت ها