سیاوش کسرایی:فرهاد رفت و قصه شیرین او بماند با یاد تیشه ها که دل بیستون شکافت
❈۱❈
فرهاد رفت و قصه شیرین او بماند
با یاد تیشه ها که دل بیستون شکافت
با یاد تیشه ای که سرکوهکن شکست
با یاد خسروی که به نامردی ربود
❈۲❈
عشق رعیتی ز رعایای خویشتن
با آن شگفتها که نظامی سروده بود
کنون منم
پیکر تراش پیکر فرهادهای روز
❈۳❈
کنون منم نگارگر تیشه ها و تاج
دستانسرای شعله براورنگ آبنوس
از پیش چشم من صف فرهادهای روز
پرچم به کف گرفته سوی راه می روند
❈۴❈
عشاق تلخ کام شهیدان بیستون
با تیشه ها به بارگه شاه می روند
کامنت ها