سیاوش کسرایی:چه دیر به دست آمدی ای واژه آتش زا ای تفنگ پر غوغا
❈۱❈
چه دیر به دست آمدی ای واژه آتش زا
ای تفنگ پر غوغا
با دوست سلامی
با دشمن
❈۲❈
پایان کلامی!
چون دشمنم از هزار سو راه ببست
ای شعله دلپذیر
ناگزیر
❈۳❈
با دست نیاز آلوده بر دم به تو دست
تا کن با من !
مدارا کن با من
ای چوب تراش رنج، با تن برده
❈۴❈
ای آهن سخت صیقل خورده !
ای یک شبه مهمان و صد ساله رفیق
با من باش
در سینه تنگ من
❈۵❈
در کنار من بمان و ایمن باش !
هر کس را
ناکس را که جستجو داری
هر میوه دل که آرزو دار ی
❈۶❈
هر خواهش هر نوازشت با من
ای تفنگ دلبندم
تیر ترکشت با من !
کوچک بودم
❈۷❈
تنها بودم و تک بودم
اندک
تا به یُمن آوایی
برخاستن دستی
❈۸❈
پیش آمدن پایی
ده گشتم و صد ، هزار و میلیونم
صف را صف را بنگر
از شماره بیرونم.
❈۹❈
یک عمر به ناروایی آن نامرد
دیدی چه به روزگارمان آورد
اینک تو بگو هر آنچه باید گفت
اینک تو بکن هر آنچه باید کرد !
❈۱۰❈
بشکف، بشکف ای دهان آتش خو
کز دست نمی دهم تو را آسان
شو آزادی به خانه ام آور
رو دادِ مرا ز ناکسان بستان !
❈۱۱❈
کامنت ها