صوفی محمد هروی:خادمه آمد به بر آن جوان گفت سخنها که شنود آن زمان
❈۱❈
خادمه آمد به بر آن جوان
گفت سخنها که شنود آن زمان
گفت جوان را که بخندید یار
من شدم از خنده اش امیدوار
❈۲❈
خوب شود عاقبت کار تو
رحم کند بر دل بیمار تو
کار به تعجیل شود بس خراب
پس تو درین کار مکن اضطراب
❈۳❈
عاقبت کار تو نیکو شود
صوفی اگر صبر کنی بی عدد
کامنت ها