صوفی محمد هروی:باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبرست شمشاد سایه پرور ما از که کمترست
❈۱❈
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبرست
شمشاد سایه پرور ما از که کمترست
در جواب او
از بوی قلیه باز مشامم معطرست
❈۲❈
این نکهت این زمان زعبیر که کمترست
گیپا چو حاضرست به پیشت به روی خوان
از نافه های مشک مگو کان مکررست
من بعد روی ما و قدمهای کله پز
❈۳❈
هست این سرای بخت و سعادت درین سر ست
درد درون شفا زعسل جوش می شود
تشخیص کرده ایم و مداوا مقررست
من آب روی خود بر دونان چرا برم
❈۴❈
این خشک نان ما چو ز خورشید بهترست
دایم برنج خدمت بریان از آن کند
کو در میان اطعمه سلطان و سرورست
صوفی خسته بر نخوداب است از آن اسیر
❈۵❈
کز بوی عطر او دل و جانش معطرست
کامنت ها