صوفی محمد هروی:کسی که دیده بود آن نگار رعنا را عجب عجب که ملامت کند دل ما را
❈۱❈
کسی که دیده بود آن نگار رعنا را
عجب عجب که ملامت کند دل ما را
در جواب او
در آن زمان که کنی ساز دیگ بغرا را
❈۲❈
ز غم خلاص کنی گشنه های شیدا را
به روی صحنک پالوده چیست این آرا
«به خط و خال چه حاجت جمال زیبا را»
ز نان گرم شود زنده این دل مرده
❈۳❈
ببین به صورت او معنی مسیحا را
به دعوتی چو رسیدی بیا غنیمت دان
به کس نداد چو چرخ اختیار فردا را
کجا به صحبت سنبوسه ره برد آسان
❈۴❈
به فکر، کس بگشاید مگر معما را
به عمر خود ننهد او بخور بر آتش
کسی که بشنود از دور بوی گیپا را
به کاینات برابر نمی کند صوفی
❈۵❈
جمال گرده بریان و شیر خرما را
کامنت ها