صوفی محمد هروی:دانی مراست از لب دلدار آرزو ای بخت چاره ساز کرم کن بیار زو
❈۱❈
دانی مراست از لب دلدار آرزو
ای بخت چاره ساز کرم کن بیار زو
در جواب او
چشم مرا به طلعت نان است آرزو
❈۲❈
ای مطبخی به لطف کرم کن بیار زو
برداشتی چو خوان صبا هم به شب زپیش
زنهار ای عزیز چنین برمدار زو
موجود شد چو نان و عسل ای عزیز من
❈۳❈
آب خنک اگر نبود از خم آر زو
در دین لوت خواره غدد هست لایجوز
بر ساز سفره را تو ز نان بیشمار زو
از شوق سیب دل شده بیمار، گفتمش
❈۴❈
باشد ترا امید بهی از انار زو
دل در بلای قامت زناج مبتلاست
یارب مباد آنکه شود رستگار زو
صوفی دعای اهل کرم گوی روز و شب
❈۵❈
وز بهر شکر اطعمه دستی برآر زو
کامنت ها