صوفی محمد هروی:گر براند سویم آن شاهسوار چابک من نثارش کنم این جان گرانمایه سبک
❈۱❈
گر براند سویم آن شاهسوار چابک
من نثارش کنم این جان گرانمایه سبک
در جواب او
زیروائی که بود گرم و به او نان تنک
❈۲❈
مرهم سینه مجروح بود روز خنک
صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد
خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک
جان کند تازه کنون خربزه ابدالی
❈۳❈
زان که شیرین و پر آب است و لطیف و نازک
بشنو از من سخنی، هر چه بود از تر و خشک
نگذاری به تک سفره که ماند یک جک
بر سر سفره چو انواع طعام آید پیش
❈۴❈
صوفی خسته بود همچو سوار چابک
کامنت ها