صوفی محمد هروی:دلی دارم پر از...بغرا ندارم طاقت هجران بغرا
❈۱❈
دلی دارم پر از...بغرا
ندارم طاقت هجران بغرا
ز دست گشنگی من داد خواهم
اگر بینم رخ سلطان بغرا
❈۲❈
به دست من اگر افتد زمانی
بر آرم من دمار از جان بغرا
نخودهای مقشر را چه گویم
که گلهایند در بستان بغرا
❈۳❈
ثنای گوشت گویم بعد ازین من
که ذات او بود ایمان بغرا
خوش آن وقتی که اسب اشتها را
براند بنده در میدان بغرا
❈۴❈
تو اکرا را غنیمت دار صوفی
که هست این دم بلند ایوان بغرا
کامنت ها