صوفی محمد هروی:اگر به جانب غربت کشد دلم شاید که بوی خیر از این همدمان نمی آید
❈۱❈
اگر به جانب غربت کشد دلم شاید
که بوی خیر از این همدمان نمی آید
در جواب او
اگر به جانب بغرا کشد دلم شاید
❈۲❈
که بوی قلیه زاکرا و نان نمی آید
بود که کله پز از حال من شود آگاه
در آن زمان که سر دیگ خویش بگشاید
اگر چه گوشت بود در جهان نوای نعیم
❈۳❈
جمال نان تنک سفره را بیاراید
گرسنه خلق و به سفره، طعام لاموجود
بلای جان بود ای دل خدای ننماید
در آن زمان که کند مطبخی طعام نثار
❈۴❈
بود که صوفی مسکین به خاطرش آید
کامنت ها