صوفی محمد هروی:باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد
❈۱❈
باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد
بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد
در جواب او
بر نعمت بازار مرا چون نظر استاد
❈۲❈
میل دل بیچاره به شیر و شکر افتاد
بریان چو بدیدم به کسی فاش نگفتم
تا شد خبرم، در همه شهر این خبر افتاد
از مفلسیم دست به بریان نرسد زان
❈۳❈
میل دل مسکین به کباب جگر افتاد
نان و عسل ای صاحب خوان رسم قدیم است
چون است که این رسم به عهد تو بر افتاد
شاید که از آن خاک همه سرو بروید
❈۴❈
از سایه زناج که بر رهگذر افتاد
گرمی مکن ای کاسه کاچی که به عالم
هر کس که در افتاد به ما زود بر افتاد
صوفی غزلت نیست چو بسحاق ولیکن
❈۵❈
با رستم دستان نزند هر که بر افتاد
کامنت ها