وحدت کرمانشاهی:عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات
❈۱❈
عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات
شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات
هر من و مایی که هست میرود اندر میان
چون که به آخر رسید سلسله ممکنات
❈۲❈
دست ز هستی بشوی تا شودت روی دوست
جلوهگر از شش جهت گرچه ندارد جهات
همرهی خضر کن در ظلمات فنا
ور نه به خود کی رسی بر سر آب حیات
❈۳❈
هر که به لعل لبش خضر صفت پی برد
یافت حیات ابد رست ز رنج ممات
سر به ارادت بنه در قدم رهروی
کز سخن دلکشش حل شودت مشکلات
❈۴❈
بعد چهل سال زهد وحدت پرهیزکار
ترک حرم کرد و گشت معتکف سومنات
کامنت ها