وحدت کرمانشاهی:مگر شد سینهام شب وادی طور که بر دل تابدم از شش جهت نور
❈۱❈
مگر شد سینهام شب وادی طور
که بر دل تابدم از شش جهت نور
گمانم لیلة القدر است امشب
که شد چون روز روشن لیل دیجور
❈۲❈
رموز رندی و اسرار مستی
به شیخ شهر گفتن نیست دستور
مگو با مرغ شب از نور خورشید
نیارد سرمه کس بر دیده کور
❈۳❈
اگر منعت کند از میپرستی
مکن منعش بود بیچاره معذور
رسد گر بر مشامش نکهت می
بیفتد تا قیامت مست و مخمور
❈۴❈
نهد گر بر سر دار فنا پا
انا الحق میسراید همچو منصور
ز میخواران نیارد کس نشانی
بود تا نرگس مست تو مستور
❈۵❈
چنان از باده عشق تو مستم
که از ما مست گردد آب انگور
گرفتار کمند زلف جانان
نداند شادی از غم ماتم از سور
❈۶❈
به نیروی ریاضت وحدت آخر
نکردی دیو سرکش را تو مقهور
کامنت ها