وحدت کرمانشاهی:دی مغبچهای گفت که ما مظهر یاریم سر تا به قدم آینه روی نگاریم
❈۱❈
دی مغبچهای گفت که ما مظهر یاریم
سر تا به قدم آینه روی نگاریم
ما نقطه پرگار وجودیم ولیکن
گاهی به میان اندر و گاهی به کناریم
❈۲❈
ما سر انالحق به جهان فاش نمودیم
منصورصفت رقصکنان بر سر داریم
ما بار به سر منزل مقصود رساندیم
ای خواجه دگر اشتر بگسسته مهاریم
❈۳❈
در هیچ قطاری دگر ای قافلهسالار
ما را نتوان یافت که بیرون ز قطاریم
تا باد به هم بر زند آن زلف پریشان
آشفته و سرگشته و بیصبر و قراریم
❈۴❈
تا در چمن حسن گل روی تو بشکفت
شوریده و شیدا و پریشان چو هزاریم
چون در نظر دوست عزیزیم غمی نیست
هرچند که در چشم خلایق همه خواریم
❈۵❈
وحدت صفت از نشأ صهبای محبت
مستیم ولی بیخبر از رنج خماریم
کامنت ها