وحیدالزمان قزوینی:دایم ز نظاره ی کبابی دارد دل زارم این خرابی
❈۱❈
دایم ز نظاره ی کبابی
دارد دل زارم این خرابی
یار از دل زار پر حسابست
اوراق کباب ازین کتابست
❈۲❈
اشکم به شب سیاه هجران
چون اشک کباب دارد افغان
تا کی گردد دل ستم کش
از غم چو کباب تر در آتش
❈۳❈
دارد خَلِش از جدایی او
چون سیخ کباب بر تنم مو
هر لاله که در بساط راغست
از رشک شدن سنگ داغست
کامنت ها