وحیدالزمان قزوینی:از رنگرزان کشم بناچار هر روز هزار رنگ آزار
❈۱❈
از رنگرزان کشم بناچار
هر روز هزار رنگ آزار
داغم بر دل، که "صبر کاه" است
چون ناخن رنگرز سیاه است
❈۲❈
باشد جگرم نهان درین داغ
مانند حنای دست صّباغ
از دوری او که هم چو ماه است
از بس شب هجر من سیاه است
❈۳❈
خورشید چو از شبم برآید
چون پنجه ی رنگ رز نماید
از عکس جمال چون گل وی
گردد خم نیل چون خم می
کامنت ها