وحیدالزمان قزوینی:حکّاک نظر به سویم افکند مانند نگین، دل مرا کند
❈۱❈
حکّاک نظر به سویم افکند
مانند نگین، دل مرا کند
از دیدن روی آن جفا کیش
دل کنده شدم ز هستی خویش
❈۲❈
آن طفل ز بس که شرمگین است
چون گل رنگش نگین نگین است
خشکیده از آن نگار موزون
مانند عقیق در تنم خون
❈۳❈
مانند نگین ازان گل اندام
هر گُم نامیست صاحب نام
خورد است دل اسیر بیتاب
از جوی خط عقیق او آب
❈۴❈
این باغ شکفته است بی نم
همچون گل و برگِ نقش خاتم
کامنت ها