وحشی بافقی:از پیِ بهبودِ دردِ ما دوا سودی نداشت هرکه شد بیمارِ دردِ عشق بهبودی نداشت
❈۱❈
از پیِ بهبودِ دردِ ما دوا سودی نداشت
هرکه شد بیمارِ دردِ عشق بهبودی نداشت
بود روزی آن عنایتها که با ما مینمود
خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت
❈۲❈
دوش کـآمد با رقیبان مست و خنجر میکشید
غیرِ قصدِ کشتنِ ما هیچ مقصودی نداشت
عشق غالب گشت اگر در بزمِ او آهی زدم
کی فروزان گشت جایی کـآتشی دودی نداشت
❈۳❈
جایِ خود در بزمِ خوبان شمعسان چون گرم
کرد
آنکه اشکِ گرم و آهِ آتشآلودی نداشت
داشت سودای رخش وحشی به سر در هر نفس
لیک از آن سودا چه حاصل یک دمش سودی
نداشت
❈۴❈
وحشی از دردِ محبت لذتی چندان نیافت
هرکه جسمی ریش و جان دردفرسودی نداشت
کامنت ها