گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

وحشی بافقی:خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

❈۱❈
خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد
خانه آتش زدگانیم ستم گو می‌تاز آنچه اندوخته باشیم به یغما ببرد
❈۲❈
شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد
دوزخ جور برافروز که من تاقوکم نشنیدم که مرا اخگری از جا ببرد
❈۳❈
جرعهٔ پیر خرابات بر آن رند، حرام که به پیش دگری دست تمنا ببرد
وحشی از رهزن ایام چه اندیشه کنی ما چه داریم که از ما ببرد یانبرد

فایل صوتی گزیده اشعار غزل ۱۱۷

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علی
2016-09-06T22:15:22
شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کندپیش ما برگ و بری نیست که سرما ببردزیبا بود
محمد شجاعی
2018-01-31T23:32:22
در جواب به :شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کندپیش ما برگ و بری نیست که سرما ببردگفتم:پرچم عشق به سر چوب بلندی بندند،آن چوب سرافراز هست همان شاخه خشک!!!
مجید لطفعلیان
2021-08-17T09:53:24.1561101
سلام و عرض ادب  دوزخ جور برافروز که من "تاقوک" ام  تاقوک درختی مقدس است که نزد هندیان بسیار مورد احترام بوده و از آن در ساخت معابد استفاده میکردند ، و این چوب را نمیسوزاندند " نشنیدم که مرا اخگری (آتش) از جا ببرد "
Hossein Poorgholi
2022-12-21T19:59:32.3863591
شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کن پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد