وحشی بافقی:چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد چه کارها که به فرمودهٔ فراق نکرد
❈۱❈
چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد
چه کارها که به فرمودهٔ فراق نکرد
زمانه وصل ترا سد سبب مهیا ساخت
ولی چه سود که اقبالم اتفاق نکرد
❈۲❈
هزار نقش وفاقم نمود ظاهر بخت
ولیک باطن خود ساده از نفاق نکرد
کلید دار عنایت وسیلهها انگیخت
ولیک بخت بدم با تو هم وثاق نکرد
❈۳❈
چه ذوق از اینهمه تنگ شکر، که بخت گشود
چو دفع تلخی هجر تو از مذاق نکرد
شد از فراق به یک ذره صبر راضی و نیست
کسی که طاقت او را غم تو طاق نکرد
❈۴❈
مذاق وحشی و این درد و غم که ساقی وقت
نصیب ساغر ما بادهٔ رواق نکرد
کامنت ها