گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

وحشی بافقی:دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد

❈۱❈
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد
من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم که سرم فتاده برخاک و تنم خبر ندارد
❈۲❈
همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد
ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد
❈۳❈
به هوای باغ مرغان همه بالها گشاده به شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد
بکش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشق بجز این که مهر ورزد گنهی دگر ندارد
❈۴❈
می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن که شراب ناامیدی غم درد سر ندارد

فایل صوتی گزیده اشعار غزل ۱۲۷

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محدث
2015-10-11T04:14:59
جناب موسی پور، این دو بیت را که شما نوشته اید من در جایی از عرفی شیرازی دیده ام.
امیر علیزاده
2016-04-28T11:25:57
فگاری سبزواری گوید:ز تو طاقت جدایی دل من دگر نداردز من آنکه صبر جوید ز دلم خبر ندارد.مشتاق اصفهانی گوید:سر کوی اوست جایی که صبا گذر نداردچه عجب که مردم از غم،من و او خبر ندارد.حالتی ترکمان گوید:کندم وداع و در سر هوس سفر نداردز وداع جز هلاکم غرض دگر ندارد..لا ادری گوید:به غم کسی اسیرم که ز من خبر نداردعجب از محبت من که در او اثر نداردغلط است اینکه گوید بدلی ره است دلرادل من ز غصه خون شد،دل او خبر ندارد..طوفی تبریزی گوید:به تو عالمی است عاشق،شده ام باین تسلیکه کسی محبت از من،به تو بیشتر ندارد.
موسویپور
2013-11-22T05:27:10
دو بیت باید اصلاح شود چون نادرست است :چهشب ست یارب امشب که ز پی سحر نداردمن واین همه دعاها که یکی اثر نداردغلط است اینکهگویند به دل رهست دل را دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
حسن کاظمی
2021-02-09T22:57:22
این شعر رو جناب آقای کریم صالح عظیمی در آلبوم آوای همایون به صورت تصنیف همایون به روایت استاد دوامی میخونن
Ellen
2018-07-03T20:11:42
ممنون میشم اگر دوست عزیزی این چند بیت را معنی کند. ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستانهمه زهر دارد اما چه کند شکر نداردبه هوای باغ مرغان همه بالها گشادهبه شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد
حسین،۱
2018-07-03T23:59:19
Ellen گرامی ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستانهمه زهر دارد اما چه کند شکر نداردبه هوای باغ مرغان همه بالها گشادهبه شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد.گویا می گوید : به لب او که می نگرم همه شیرینی ست از شکرستان ، ولی نصیب من شکری نیست که همه تلخی ست،همه بال گشوده اند به هوای وصال یار و چه حیف که مرا بال و پری نیست.زنده باشی
Majid Sarmadi
2023-06-04T17:41:36.6561053
لب های معشوق شیرین و لذید است و می تواند خنده ها و سختان شیرین داشته باشد،اما حیف که جز قهر و تلخی و سخنان عتاب آمیز ابراز نمی کند. پرندگان عموما به شوق پرواز در باغ های سرسبز دارند اما من که همچون پرنده ای در قفس و دام مانده هستم قدرت پر کشیدن ندارم