وحشی بافقی:به راز عشق زبان در میان نمیباشد زبان ببند که آنجا بیان نمیباشد
❈۱❈
به راز عشق زبان در میان نمیباشد
زبان ببند که آنجا بیان نمیباشد
میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است
بیان حال به کام و زبان نمیباشد
❈۲❈
دل رمیدهٔ من زخم دار صید گهیست
که زخم صید به تیر و کمان نمیباشد
از آن روایی بازار کم عیارانست
که در میان محک امتحان نمیباشد
❈۳❈
اگر به من نشوی مهربان درین غرضیست
کسی به خلق تو نامهربان نمیباشد
به عالمی که منم منتهای غصه مپرس
که قطع مدت و طی زمان نمیباشد
❈۴❈
زبان به کام مکش وحشی از فسانهٔ عشق
بگو که خوشتر ازین داستان نمیباشد
کامنت ها