وحشی بافقی:باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند گفتند سبزه های خوشش بر دمیدهاند
❈۱❈
باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند
گفتند سبزه های خوشش بر دمیدهاند
در بوستان حسن تو گل بر سر گلست
در بسته بودهای و گلش را نچیدهاند
❈۲❈
ای باد سرگذشت جدایی به گل بگوی
زین بلبلان که سر به پر اندر کشیدهاند
آیا چگونه میگذرد تلخی قفس
بر طوطیان که بر شکرستان پریدهاند
❈۳❈
شکرت به خون رقم شود ار سر بری به جور
عشاق را زبان شکایت بریدهاند
از بیحقیقیست شکایت ز مردمی
کز بهر ما هزار حکایت شنیدهاند
❈۴❈
وحشی بیا که آمده آن بلهوس گداز
زرهای کم عیار به آتش رسیدهاند
کامنت ها