وحشی بافقی:ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا پیدا شده فتیلهٔ زخم نهان مرا
❈۱❈
ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
پیدا شده فتیلهٔ زخم نهان مرا
تا زد به نام من غم او قرعهٔ جنون
شد پاره پاره قرعه صفت استخوان مرا
❈۲❈
عمری به سر سبوی حریفان کشیدهام
هرگز ندیده است کسی سرگران مرا
از یک نفس برآر ز من دود شمعسان
نبود اگر به بزم تو ، بند زبان مرا
❈۳❈
وحشی ببین که یار به عشرت سرا نشست
بیرون در گذاشت به حال سگان مرا
کامنت ها