وحشی بافقی:هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد که به جاندادن من گریهٔ بسیار نکرد
❈۱❈
هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد
که به جاندادن من گریهٔ بسیار نکرد
که مرا در نظرآورد که از غایت ناز
چین برابر و نزد و روی به دیوار نکرد
❈۲❈
هیچ سنگین دل بیرحم به غیر از تو نبود
که سرود غم من در دل او کار نکرد
روح آن کشتهٔ غم شاد که تا بود دمی
یار غم بود و شکایت ز غم یار نکرد
❈۳❈
روز مردن ز تو وحشی گلهها داشت ولی
رفت از کار زبان وی و اظهار نکرد
کامنت ها