وحشی بافقی:ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید که سازد این کلید و قفل این زندان که بگشاید
❈۱❈
ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید
که سازد این کلید و قفل این زندان که بگشاید
به گلخن گر روم از رشک گلخن تاب در بندند
به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید
❈۲❈
چنین کز دیدن هر ناپسندم خون بجوش آمد
اگر نه سیل خون زور آورد مژگان که بگشاید
جگر تا لب گره از غصه و سد عقده در خاطر
کجا ظاهر کنم وین عقدهٔ پنهان که بگشاید
❈۳❈
طلسم دوستی پرخوف و گنج وصل پردشمن
عجب گنجیست اما تا طلسم آن که بگشاید
مگو وحشی که بگشاید در امید ما آخر
خدا بگشاید این در، آخر ای نادان که بگشاید
کامنت ها