وحشی بافقی:جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
❈۱❈
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
❈۲❈
گو مکن غمزهٔ او سعی به دلداری ما
زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر
بسکه آزرده مرا خوشترم از راحت اوست
گر سد آزار ببینم ز دل آزار دگر
❈۳❈
وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش
که نیفتد سرو کارت به جفا کار دگر
کامنت ها